علمدار کربلا

  • خانه 
  • یقه مان را میگیرند اگر آرمان های شهدا یادمان برود ماتم گرفت حال و هوای مدینه را اربعین مرثیه سلبریتی ها پرندگان حرام گوشت و حکم نماز با پر این پرندگان شایعه کور شدن  نوزاد دراثر فلش دوربین شایعه حدیث پیامبر درباره آداب ماه صفر متن شایعه کما بامصرف همزمان ال دی ومفنامیک اسید پاسخ به شایعه حقوق بالای ناظران کشتارگاه رضایت به آرایش همسر 

رد مظالم

28 اردیبهشت 1397 توسط فائزه غفاري

موارد «رد مظالم»
1- مال پیدا شده (لُقَطَة) که صاحب آن را نمی‌شناسد و از پیدا شدنش مأیوس است.

2- مالی که قرض کرده و طلبکار را فراموش کرده یا به او دسترسی ندارد.

3- آن‌چه انسان در بین اموال خود می‌یابد و یقین دارد که مِلک خودش نیست.

4- مالی را که شخصی غصب کرده و صاحب آن را پیدا نمی‌کند.

5- شخصی در خدمت «ظَلَمة» بوده و به دستور او اموالی را از مردم گرفته است، ولی صاحبان آن‌ها را پیدا نمی‌کند.

6- زرگری که می‌داند خرده‌های طلا و نقره بجا مانده در محل کار، مال مردم است و صاحبان آن‌ها راضی نیستند، ولی آن‌ها را نمی‌شناسد، و هم‌چنین است همه ارباب حرفه‌ها که مقداری از مال، نزد آنان می‌ماند و دارای ارزش می‌باشد و صاحبان آن را نمی‌شناسند. در این مورد اگر در ابتدای قرار داد، شرط عفو کنند، دیگر نیاز به رد مظالم نیست.

7- مالی‌که از مراجعه‌کنندگان یا میهمانان در محل کار یا منزل و…، جا مانده است و مالکش معلوم نیست.

⏹ واجب‌النفقه

انسان نمی‌توان رد مظالم را به اشخاص واجب‌النفقه (مانند زوجه، فرزندان و پدر و مادر) خود بپردازد؛ زیرا لازم است رد مظالم به افراد فقیر پرداخت شود و از آن‌جا که نفقه افراد ذکر شده بر انسان واجب است، آن‌ها دیگر فقیر نخواهند بود

حجت الاسلام سید جعفر ربانی

 نظر دهید »

برکت در مال

28 اردیبهشت 1397 توسط فائزه غفاري

? ? از پیامبر(ص) پرسیدند: ? ?
برکت در مال یعنی چه؟ درپاسخ، پیامبر مثالی زد و فرمود:
«گوسفند درسال یکبار زایمان می کند وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد .

سگ در سال دو بار زایمان میکند و هر بار هم حداقل 6-7 بچه.
به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است.
ولی در واقع برعکس است.

گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ درکنار آنها چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت .
مال حرام اینگونه است.
فزونی دارد ولی برکت ندارد…

 نظر دهید »

روزه داری یا روزه خواری

28 اردیبهشت 1397 توسط فائزه غفاري

⭕️خب … بلأخره ماه مبارک رمضان هم رسید و شبهه های روزه داری شروع شد..
هر سال #ماه_رمضان، ملحدان این شبهه های تکراری ظاهرا زیبا را توی فضای مجازی پخش میکنند تا به حساب خودشون، روزه و روزه داری رو زیر سوال ببرند.. ? ?

⛔️ مینویسند: “در کشورهای اسلامی، دنبال روزه خوار میگردند تا مجازاتش کنند، اما دنبال گرسنه نمیگردند تا سیرش کنند!”
⛔️ یا مینویسند:” جلوی گرسنه های بیچاره، در طول سال هر چقدر غذا بخوری مشکلی نیست. اما جلو روزه دارانی که خودشان خواستند چیزی نخورند نباید چیزی خورد ؟”

✅ اما پاسخ ✅

1️⃣اولا چه کسی گفته جلوی گرسنه غذا خوردن مشکلی نیست؟!!
همان پیامبری که دستور به روزه را آورده، همان هم فرموده که «سیر بودن در کنار گرسنه، #مسلمانی نیست.»
? اصلا یک فلسفه #روزه اینه که تمرین کنی جلوی #گرسنه، غذا نخوری ? ?
? و یک فلسفه مجازات روزه خوار هم اینه که بدانی، جلوی گرسنه، غذا خوردن آنقدر زشته که مستحق #شلاق است.. ?

2️⃣ ثانیا چه کسی گفته دنبال گرسنه نمیگردیم؟ اتفاقا مسلمانان برای #فطریه دادن، برای #صدقه و #زکات و #افطار دادن، دنبال #فقرا هم میگردند.. ?

3️⃣ ضمنا کسی هم به دنبال روزه خوار نمی گردد تا شلاقش بزند. ? مجازات آن هم الزاما شلاق نیست! آنچه مستحق مجازات است: « #تظاهر به روزه خواری» است نه خود #روزه_خواری.. ممکنه کسانی بدلیل #بیماری یا #مسافرت مجبور به خوردن روزه باشند! یا حتی توی خونه اش، روزه شو بخوره! … ?
? #تظاهر یعنی عملی با قصد #آشکار کردن صورت بگیرد.. #عمد داشته باشد که بگوید من روزه خوارم!☹️

4️⃣ راستی کمی انصاف. کسی که ساعتها گرسنگی میکشد، ? حال گرسنه ها را بیشتر می فهمد یا کسی که پیوسته میخورد و می آشامد.. کدامیک باید دم از فقرا بزنند؟ ? روزه دار یا روزه خوار؟! آنکه از #شکم دست میکشد یا آنکه به شکم چرانی خود می بالد؟! التماس انصاف…

#نشر_حداکثری

 نظر دهید »

  جای بوسه گرم آقا

26 اردیبهشت 1397 توسط فائزه غفاري

✅ خاطره ای زیبا از سیلی خوردن محافظ امام خامنه ای!

? در یکی از ملاقات های عمومی حضرت آقا، جمعیت فشرده‌ای توی حسینیه نِشسته بودن و به صحبتای ایشون گوش می‌دادن. من جلوی جمعیت، بین آقا و صف اوّل وایساده بودم.

? اون روز، بین سخن‌رانی حضرت آقا، بارها نگاهم به پیرمرد لاغراندامی افتاد که شب‌کلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش.

? تا سخن‌رانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم. عصبی شد و تند گفت: «اوهووووی….چیه؟! می‌خوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل این‌که ما از یه جد هستیم» صورت پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی می‌زد. کم‌کم، داشت از کوره در می‌رفت که شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت آقا چطور متوجه پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا.

? پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد.

? اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت و جلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟» سیلی‌اش، انگار برق 220 ولت خشکم کرد.

? توی شوک بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش!» درد سیلی همون‌موقع رفع شد.

✅ بعد سال‌ها، هنوز جای بوسه گرم آقا رو روی صورتم حس می‌کنم.» ?

 نظر دهید »

سلام_بر_ابراهیم

25 اردیبهشت 1397 توسط فائزه غفاري

✍ ابراهیم #کتابچه دعا را باز ڪرد و به همراه بچه‌ها #زیارت_عاشـورا خواندیم.

? بعد از آن در حالی ڪه با #حســـرت به #منـاطق تحت نفــوذ دشــمن نگاه می‌ڪـردم، گفتم:

? ابـــرام جـون این #جـــاده رو ببین ڪـه به ســــمت #مرز می‌ره. ببین چــــقدر راحــت عراقــی‌ها توے اون تــردد می‌ڪنن.

? بعد با حســـــرت گفتــــم:

? یعنی #می‌شه یه روزے مـردم ما راحـــت از این جاده‌ها رد بشــــن و به شـــهرهاے خودشون برن.

? ابـــراهیم ڪه انگـــــار #حواســـش به
حـرف‌هاے من نبــــود و با #نــــگاهش
داشـــت #دوردســــت‌ها رو می‌دیــــد،
لبخندے زد و گفت:

? چی می‌گی! #یه_روز_میاد ڪه از همین جــــاده #مردم خودمـــون دسته‌ دسته میرن #ڪـربلا رو زیـــــارت می‌ڪنن.

? در مســیر برگشت از بچه‌ها پرسیدم:
اسم اون پاسگاه مرزی رو می‌دونین؟

? یڪی از بچه‌ها گفت : #مرز_خســـروی.

? #بیست سال بعد به #سمت کربلا می‌رفتیم. نگاهم به همان ارتفاعی افتاد که ابراهیم بر فراز آن زیارت عاشــــورا خوانده بود.

? گوئی ابراهیم را می‌دیدم که ما را #بدرقه می‌کرد. آن ارتفاع درست روبروی منطقه مـرزی خســـــروے قرار داشــــت.

آن روز #اتوبوس‌ها از همان جاده به سمت مرز در حرکت بودند و از همان جاده #دسته‌دسته مـردم ما به زیـــــارت #ڪــــربلا می‌رفتند.

#شهید_ابراهیم_هادی ?
#علمدار_کمیل ?
#سلام_بر_ابراهیم
#خاطره

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 57
  • 58
  • 59
  • ...
  • 60
  • ...
  • 61
  • 62
  • 63
  • ...
  • 64
  • ...
  • 65
  • 66
  • 67
  • ...
  • 87
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

علمدار کربلا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • شبهه
  • احکام
  • اشعار مذهبی
  • بدون موضوع
  • تبلیغ
  • تفسیر
  • تقویم
  • تلنگر
  • حجاب
  • حدیث
  • خاطرات جبهه
  • داستان
  • دانستنی
  • دلنوشته
  • دلنوشته شهدایی
  • سخنان ناب
  • سیاسی
  • طب اسلامی
  • فرهنگی
  • معرفی کتاب
  • منبر کوتاه
  • نهج البلاغه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس