علمدار کربلا

  • خانه 
  • یقه مان را میگیرند اگر آرمان های شهدا یادمان برود ماتم گرفت حال و هوای مدینه را اربعین مرثیه سلبریتی ها پرندگان حرام گوشت و حکم نماز با پر این پرندگان شایعه کور شدن  نوزاد دراثر فلش دوربین شایعه حدیث پیامبر درباره آداب ماه صفر متن شایعه کما بامصرف همزمان ال دی ومفنامیک اسید پاسخ به شایعه حقوق بالای ناظران کشتارگاه رضایت به آرایش همسر 

خادم رزمندگان

21 خرداد 1397 توسط فائزه غفاري

? «بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن» ? ↬

ماه رمضـان سال 66 بود..
در منطقه عملیاتے غرب کشور بودیم نیروهایی کہ در پادگان نبے اکرم (ص) حضور داشتند در حال آماده باش برای اعزام بودند.

هوا بارانے بود و تمام اطراف چادر در اثر بارش باران گل آلود بود، بطورے ڪہ راه رفتن بسیار مشڪل بود و با هر گامے گِلهای زیادتری به ڪفشها مے چسبید و ما هر روز صبح وقتے از خواب بیدار مے شدیم متوجه مے شدیم ڪلیہ ظروف غذاے سحـری شسته شده است. اطراف چادرها تمیـز شده و حتے توالت صحرایی ڪاملا پاڪیزه است. این موضوع همه را به تعجـب وا می داشت ڪه چه ڪسی این ڪارها را انجام می‌دهد !!!

نهایتا یک شب نخوابیدم تا متوجه شوم چه کسی این خدمت را بہ رزمندگان انجام می‌دهد! بعد از صرف سحری و اقامه ی نماز صبح کہ همه بخواب رفتند دیدم که روحانی گردان از خواب بیدار شد و بہ انجام کارهای فوق پرداخت و اینگونه بود کہ خادم بچه های گردان شناسایے شد.

وقتے متـوجه شـد ڪہ موضوع لو رفتہ گفت : “من خاک پای رزمندگان اسلام هستم .”

✍ راوی : عبدالرضا همتی

#ماه_رمضـان_در_جبهه_ها

 نظر دهید »

الگوبرداری از شهدا

21 خرداد 1397 توسط فائزه غفاري

عملیات بیت‌المقدس تازه تمام شده بود که خبر رسید

اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرده. از طرف سپاه چند نفر رو انتخاب کردند

که برای ایجاد یک قرارگاه به لبنان اعزام شوند. من هم یکی از انتخاب شده‌ها بودم.

وقتی برادرم حسن، فهمید آماده‌ی رفتن شدم، بهم گفت:

«نکنه فکر کنی چون برای جنگ با اسرائیل انتخاب شدی،

کسی هستی و مهم شدی؛ نکنه غرور بگیردت.

اینم بدون که تو با نیروهای بسیجی هیچ فرقی نداری.

اونجا هم که رفتی برای خدا کار کن و مراقب باش خودت رو گُم نکنی».

شهید حسن باقری

 نظر دهید »

الگو برداری از شهدا

21 خرداد 1397 توسط فائزه غفاري

نانوایی محل بسته بود و برای خرید نان باید مسافت زیادی را طی می‌کردیم.

به محسن که تازه از راه رسیده بود، گفتم: «مادر جان! نانوایی بسته بود؛

می‌ری یه جای دیگه چند تا نون بگیری؟»
گفت: «بله، چرا که نه؟»

بعد موتورش را گذاشت داخل حیاط و کیسه را از من گرفت.

پرسیدم: «چرا با موتور نمی‌ری؟» گفت: «پیاده می‌رم. موتور مال خودم نیست؛ بیت الماله».

•| #شهید_محسن_احمدزاده

 نظر دهید »

الگوبرداری از شهدا

21 خرداد 1397 توسط فائزه غفاري

حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟»

گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رییس یکی از فدراسیون‌ها با قیافه‌ی زننده سرِ کار میاد؛

با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بی‌حجابه!

الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد می‌کنم شورای انقلاب». با اصرارِ ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش‌ها بود،

ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم». رفتیم درِ خانه‌اش و ابراهیم شروع به صحبت کرد.

از برخوردهای نامناسب با خانم‌ها گفت و از حجاب همسرش، از خونِ شهدا گفت و از اهداف انقلاب.

آن‌قدر زیبا حرف می‌زد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همان‌جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد

تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر، می‌شه افراد رو اصلاح کرد.

یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رییس بسیار تغییر کرده.

اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می‌کنه».

•| #شهید_ابراهیم_هادی

 نظر دهید »

دلنوشته

21 خرداد 1397 توسط فائزه غفاري

چقدر دلم میخواهد تک و تنها بروم گلزار شهدا ساعت ها بنشینم بنشینم و فقط مناجات کنم

ولی میدانی من دخترم

آه که چقدر دلم میخواهد نصفه شب بروم کهف الشهدا بروم حرم زیارت

ولی میدانی من دخترم

دلم میخواهد با دوستانم بروم شلمچه ولی میدانی من دخترم ..

آری قبول کن برادر چفیه به دوش…
گرچه زندگی برای چشمان پاک ات در این سرزمین سخت است اما تو این آزادی ها را هم داری …

قبول کن دیگر …
گاهی هوا 43 درجه گرم شرجی
یک چادر مشکی بر سرت
ساق دست بر دستانت

و تلاش برای اینکه نکند یک هو چادرم کنار رود …
البته میدانم که فرار چشمانت از شراره های آتش شان جهادی ست بس بزرگ ….

ولی گاهی هم بدان اگر دختری در خیابان بود که موجب شد بتوانی با آسایش سرت را بالا بگیری و با آرامش قدم بزنی بی آنکه ترس

شکستن عهد با معبود ات … دل محبوب ات را داشته باشی، همان دختری ست که چادر به سر یا محجبه بارها و بارها حسرت آزادی هایت را داشت ….
او یک فرشته است

_____________

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 43
  • 44
  • 45
  • ...
  • 46
  • ...
  • 47
  • 48
  • 49
  • ...
  • 50
  • ...
  • 51
  • 52
  • 53
  • ...
  • 87
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

علمدار کربلا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • شبهه
  • احکام
  • اشعار مذهبی
  • بدون موضوع
  • تبلیغ
  • تفسیر
  • تقویم
  • تلنگر
  • حجاب
  • حدیث
  • خاطرات جبهه
  • داستان
  • دانستنی
  • دلنوشته
  • دلنوشته شهدایی
  • سخنان ناب
  • سیاسی
  • طب اسلامی
  • فرهنگی
  • معرفی کتاب
  • منبر کوتاه
  • نهج البلاغه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس