به سبک شهدا
03 تیر 1397 توسط فائزه غفاري
#عاشقانه_شہدا ?
بهش گفتم:
توی راه که بر می گردی،
یه خورده کاهو و سبزی بخر.
گفت:
من سرم خیلی شلوغه.
می ترسم یادم بره.
رو یه تیکه کاغذ ? هر چی میخوای
بنویس، بهم بده.
همان موقع داشت جیبش را
خالی می کرد.
یک دفترچه یادداشت?و یک خودکار ?
در آورد گذاشت زمین.
برداشتمشان تا چیزهایی را که
میخواستم، تویش بنویسم.
یک دفعه بهم گفت:
ننویسی ها! ? ?
جا خوردم! ?
نگاهش که کردم، به نظرم کمی
عصبانی شده بود!
گفتم:
مگه چی شده ? ؟
گفت:
اون خودکاری که دستته،
مال بیت الماله!
گفتم:
من که نمیخوام باهاش کتاب بنویسم! ?
دو سه تا کلمه بیشتر نیست!☹️
گفت:
نه!?