وداع با ماه رمضان
23 خرداد 1397 توسط فائزه غفاري
دارم از پای بساط سفرهات پا میشوم
بعد از این شبها خدایا باز تنها میشوم
دور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی
بعد از این سی شب دوباره غرق دنیا میشوم
دست شیطان بسته بود و دست سلطان باز بود
تا ابد ممنون این الطاف مولا میشوم
میهمانی رو به پایان است و حالم خوب نیست
میزبانم که رود من عبد هرجا میشوم
حال و روزم مثل حال و روز عبدی مذنب است
چارهای دیگر نمانده رو به صحرا میشوم
امشب از درد فراق اشکم به راه افتاده است
میل گریه دارم و راهیِ دریا میشوم
امشب این العفوها بوی جدایی میدهد
الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها میشوم
چهرهام از فرطِ معصیت غبارآلوده شد
با چنین وضعیتی عبد تو آیا میشوم؟
توبههایم را بخر، اما گناهم را ببر
ورنه امشب دست بر دامان زهرا میشوم
تشنگی این روزها لبهای ما را خشک کرد
با لب خشکیده غرق واحسینا میشوم