گذری بر سیره شهید
08 خرداد 1397 توسط فائزه غفاري
رضایت نامه را گذاشتــ جلوی مادرش
چ امضا بکنی ،چ امضا نکنی ،من میرم!
اما اگر امضا نکنی من خیالم راحت نیست.
شاید هم جنازه ام پیدا نشه!
در دل مادر آشوبی به پا شد.
رضایت نامه را امضا کرد…
پسر از شدتــــــ شوق سر به سر مادرش میگذاشتــــــ
جنازه ام را که آوردند ، یه وقت خودت را گم نکنی .
بیهوش نشی هااا
چادرت را هم محکم بگیر!
تو چ با غیرتــــــ نگران چادر مادرتــــــ بودی…
و مردان شهر من چ راحتــــــ چادر از سر زنانشانــــــ برداشتند.